شهرسازی حقیقت گرا

پشت دریاها شهریست...

شهرسازی حقیقت گرا

پشت دریاها شهریست...

خدا پشت دریاها شهری دارد که به اندازه ی چهل روز طول می کشد تا خورشید آن را بپیماید ، و در آن مردمی هستند که هیچ گاه گناه نکرده اند و ابلیس را نمی شناسند.
« مجلسی جلد 54 ص 333 »
نویسنده:
حسین فتحی اکبری پور

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

"عرفان" راز عجیب شهر

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۲۷ ب.ظ | حسین فتحی اکبری پور | ۰ نظر

شهر های ایران هرچند ضعیف و غیر فعال اما میراث دار ادبیات عرفانی و سنتی خاصی از تفکر ما ایرانیان است که در پس زمینه و یا در پستوی ذهن شهروندان اش وجود دارد، چنین شهری بی شک برای آنچه در ادبیات عرفانی "سلوک نفس" خوانده می شود محیطی خطرناک و امتحانی سخت است، جایی که حق و باطل در هم آمیخته اند و شهری که به روایتی چیزی نیست جز تبلور نفسانیت یا خود -همان خودی که تفکرش معیار بودن است و تظاهرش جلوه فعال بودن- ساختمان ها بانک ها و امروزه حتی مساجدَ ش نیز تجسم نفسانیت هستند . . .

امروز بیشتر از هر روز شهر را بسان روسپی شیرین سخن و بد فرجام و از درون غمین و دل مرده و آراسته می یابیم که نه فقط جسم خود و شهروندان را در سلطه و اختیار می گیرد بلکه فشاری عظیم بر روح خودی و غیر خودی وارد می کند.
(حافظ)

نشان اهل خدا عاشقیست با خوددار
که در مشایخ این شهر این نشان نمی بینم


راز عجییبست شهر ! شهری که زمانی محمل بزرگان بود و امروز هم لیاقتش را دارد اما خود را به چرخ عظیم بزرگترین کارخانه تبدیل کرده!  امروز نه فقط عشق نیست که نیست بلکه نگاه هم گم شده است نگاه خواه زمینی خواه آسمانی در معنی کامل خود حتما درگیر آرمان است اما اگر آرمان را از دیده بگیریم احتمالا بعد از برق اراده نیز از چشمان خارج می شود. آری اگر مکانی پر از زباله شد به مگس نباید خرده گرفت و با بستن دماغ زباله نابود نمی شود!
امروزه بسیاری از چشم ها را بی اراده می بینیم، همانطور که مشکل علم کیفیت پایین چاپ نیست مشکل شهر زشتی نیست و مشکل جوانان منحرف نیست، اگر درنگ کنیم همه معلول هستند و نگاهی لازم تا به علت برسد.

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست


حافظ - سعدی - خیام و فضا

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۰۴ ب.ظ | حسین فتحی اکبری پور | ۱ نظر

انسان ذاتا در فضا زندگی می کند در فضا تصور می کند و در فضای خیالی سیر می کند، فضا بخشی از وجود انسان است که لاجرم خاطرات و حتا احساسات را با خود حفظ می کند. اما همانطورکه  فضای انسانی با خاطرات و احساسات ممزوج می شود انسان به آسانی برای احساسات نیز فضا می آفریند. بدین سبب گویندگان شهر را می توان معمار دانست.

 

دو بیت از (حافظ) :

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

 آیا بود که گوشه چشمی به ماکنند . . .

و

طربسرای محبت کنون شود معمور

 که طاق ابروی یار منش مهندس شد . . .

 

تبدیل شدن خاک به کیمیا که با معمور شدن دل آدمی در دوبیت تطبیق داده می شود خاصیت معماری فضاست. دیوار که خود خاک است،  همانقدر جدا کننده فضاست که آفریننده آن _ اتصال دهنده آن_  معماری در زبان حافظ معماری خاک وجود اوست که در اثر نگاه دیگری به کیمیا تبدیل می شود. و مانند فضای خیالی انسان دائما در حال تغییر است.

 

)سعدی(

از در درآمدی و من از خود به در شدم گویی

گویی کزین جهان به جهانی دگر شدم

چشمم به راه تا که خبر آورد ز دوست

صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم ...

.

.

.

 اکسیر عشق بر گلم افتاد و زر شدم

 

این اکسیر در واقع همان بر قیست که از منزل لیلی می درخشد و خرمن مجنون را دگرگون می کند. البته این تبدیل و تغییر در نگاه و حالات مختلف شاعران ویژگی های متفاوتی دارد اما اساسا وجود دارد.گاه رو به ابدیت و گاه روبه فنا . گاه طعن وار تکرار امری را بیان میکند:

 

 و ( خیام ) :

این کوزه چومن عاشق زاری بودست

در بند سر زلف نگاری بودست

این دسته که بر گردن او میبینی

دستیست که بر گردن یاری بودست

 

در شعر حافظ «مدعی» آشکارا این فضا و آن خلوت را مشوش میکند. مقام دنیا -خاک- که اساسا سعدی از دوست دور نگاه می دارد و خیام با نقیض آن مخالفت می ورزد.

 

بیاییم ما هم مانند این شاعران به واقعیت این فضا توجه کنیم، این فضا پناه نیست بلکه مراتبی به مراتب  بالاتر دارد حیف است با موتور هواپیما دوچرخه سواری کنیم زود خراب  می شود !
-
امروز 1 / مرداد / 1398 
پر درد بودم چون بودنش را آفریدند . . .

این همه گفتند «یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانى »

من جدى نگرفتم.

حالا یک عمر است

دارم تاوان یک لحظه داشتنت را

پس میدهم.