لا یُمکِنُ الفِرار مِن نظریه 3
به نظر من ریشه مشکلات فقدان نظریه پردازی در شهرسازی ایران فرهنگ است نه سیاسی، علاوه بر اینکه ما از مفهوم نظریه درک غلط داریم و آن را نمیشناسیم، به عبارت دیگر فضا های معرفتی ما ایجاد تصور و تخیل بودن تفاوت لازم را برای نظریهپردازی ندارند. در واقع باید چشم خریدار و انتقادی به موضوعات شهرسازی را داشته باشیم.
البته نباید تاثیر نظام دانشگاهی را بر این رویه نادیده گرفت؛ که اساسا نظریه های شهرسازی غرب را مبنای آموزش خود قرار داده اند. ( روال قابل پیشبینی، نسخهبرداریهای پایهای و ساختاری از طرحهای توسعه سایر کشورهاست که با وجود پیرایش تفاوتها و آرایش آن به مصادیق ایرانی و بومی [بخوانید ایرانیزهکردن]، هنوز با الزامات و اقتضائات ملی و منطقهای فاصله دارد.) این فاصله به نظر من در فرهنگ است. شهر های امروزی فرهنگ ما شرایط ویژه ای دارند.
دو امر در فرهنگ مهم اند:1- امر نمادین به تعبیری واقعیت های قابل لمس و 2- امر واقع یا همان امر غیبی که می تواند واقعیت را نجات دهد.
فرهنگ امروز محصور در امر نمادین است و با حقیقت و واقعیت نسبتی ندارد.
امروزه اگر کسی به خودسازی بپردازد نمی توانیم آن را در میان
شهروندان بشناسیم، امروزه در تهران فرزندان قاضی و بهجت و طباطبایی همگی شهروندانی
هستند که چند ساعت در روز در مترو سفر می کنند و در کوچه و خیابان از کنارشان عبور
می کنیم. البته باید پذیرفت اثرات این عده بر شهر را نباید فراموش کرد.
اما آیا این فرهنگ امروزی که دیگر با حقیقت و واقعیت نسبی ندارد آینده ای دارد؟
به نظرم باید به تسلط شیوه زندگی و تفسیر هایی که به مراتب بهتر پاسخگو هستند رجوع کنیم.
فرهنگ ایران ایدئولوژی ندارد در نتیجه شهرسازی ایران هم فاقد ایدئولوژی است.
ایدئولوژی یعنی آن خودآگاهی تاریخی که ما را به سمتی می خواند و برای ما تولید ارزش می کند و این ارزش است که زندگی ما را معنا دار می کند نه بر عکس.
شهرسازی بی ایدئولوژی یعنی مرگ!
شهرسازی بی ایدئولوژی یعنی عدم زایش!
شهرسازی الهیات رهایی بخش داشته باشد. به تعبیر به معلم دانا پروین پرتوی "ما باید به تفکر متاملانه و شهودی پیش بریم. ما باید به لایه های عمقی وارد شویم و تا به بصیرت برسیم".
پس ما باید نیازمند یک نقشه راه باشیم، یک نقشه راه تمدنی و تاریخی با طرح این سوال که
بالاخره می خواهیم در
این شهرسازی جهان از منظر ایران کدام سمت برویم؟
تکلیف شهرسازی ما با ایران، اسلام و غرب چیست؟
تکلیف ما برای نجات شهر خودمان چیست؟
و اینکه آیا این نقشه راه در حالت کنونی منشا اثر هست؟ نمی
دانم!
حرف هایم پراکنده است. اما پر از درد است. حضرت استاد صدایم را می شنوی؟
ادامه دارد...