آیا من حق اعتراض دارم؟ آیا؟؟؟
به کجا داریم می ریم
من میتونم اعتراضی داشته باشم و این ها، راستی آیا؟
از همان کودکی نسبت به خیلی از مسائل اعتراض داشتم جالب است که این اعتراض ها از قول بنده صحیح بود یعنی ایراد و اشتباهی در کار بود و از نظر عقلانیت و حتی قلبی هم قابل اثبات یا دفاع بود
و با جملاتی که روبه رو می شدم
(مثل کوچیک تری گفتند، بزرگتری گفتند...) یا اینکه (آخه به تو چه پسر جون)
یا مثل (تو در قد و قواره ای نیستی که بخوای نظر بدی اصلا تو در رابطه با این موضوع چیزی میدونی و یا نه هان!)...
از این جملات الی ما شاء الله به من زده می شد و همیشه بعد از این جملات و تشری که از سوی خانواده، فک و فامیل و دوستان به بنده تحمیل می شد،
به گوشه ای رفته و به قول شاعران سر در جیب مراقبت فرو برده و با فکر و خیال سفر می کردم در زمان ها
چه در گذشته_ چه در آینده
چه سفری به به
در قصر ذهنم لذت می بردم و تنهایی ام
بگذریم میخوام بگم که:
امروز در مدرسه (همان دانشگاه امروزی) سرکلاس... بهترین استادم تا این لحظه عمرم به من گفتند که
چرا این همه نسبت به همه چی نقد داری؟
و تعبیر زیبایی را داشتند
گفتند این عینک دودی را از رو چشمت بردار!
خیلی حرف زیبایی زد خیلی زیبا
ولکن
استاد عزیز این داستان نقد و اعتراض من از همان دوران بچگی بوده تا الآن (البته چوبش را هم خوردم بار هااا) ولی دیگه چه میشه کرد دست خودم نیست
به خدا قسم نمیتونم خودم را کنترل کنم و دوام نمی یارم.!
من به عنوان یک انسان به عنوان یک عضو از یک کشورم و به عنوان یک شهروند همینطور به عنوان جزئی از مجموعه محل کار یا تحصیلم حق اعتراض دارم،
اگر هر کدام ازین مجموعه ها این اعتراض را به هیچ پندارد ظلم کرده، به هر بهانه ای، چه گمراهی و چه عناد حق من برای اعتراض منتفی نمی شود،
اما مجموعه های امروزین یا به خواب رفته اند و یا نا آگاهند،
من نه در دانشگاه و نه در شهر و نه بالاتر حق اعتراض ندارم تمام سازوکارهایی که صدای اعتراض من را بشنوند کر شده اند
این شرایط شرایطی نیست که شهروندی در آن تحقق یابد.
صدای اعتراض من چه درست و چه غلط می تواند شنیده شود و بعد از آن سنجیده شود. نه به هیچ کسی آسیبی می بیند و نه هیچ چیزی بدتر می شود؛ اساسا این می تواند نشان استحکام باشد که حق اعتراض به افراد و گروهها داده شود،
نهاد های مدنی، شوراها ، مطبوعات، اعتراض های مدنی و ... همه و همه می تواند یک شهر را شهری مردی تر و دوست داشتنی تر کند....
مثال بزنم:
یک مجموعه تک صدایی را در نظر بگیرید مانند دانشگاه
بله دانشگاه
دانشگاه یک مجموعه تک صدایی است
مجموعه تک صدایی که نماد تحجر و ترقی معکوس است.
نهادی که پر شده است از صفات تاریکی....نه علم را به نفع بشر و بشریت پیشرفت می دهد و نه انسان های آزاده تربیت می کند، این مجموعه امروزه با دانشجویان بی خاصیت و بالاتری های بی خاصیت صمیمی تر است تا با دیگران.
پس بهتر است قبل از آنکه دیر بشود کاری کرد البته اگر بشود
ببینیم چه می شود...
- ۹۵/۱۲/۰۶