درک نظام معقول
جامعه از ارتباط مجموع افراد حاصل می شود. این رابطه ممکن است یک رابطه فکری، رابطه دوستی و ... باشد.
ارتباط تجربی نیست یعنی نتیجه لوله آزمایشگاه نیست البته از این دید تجربی است که در عقل پدید آید؛ یعنی فکر داشته باشد. جامعه از افراد، یعنی (تک) تشکیل نمی شود. پس از ارتباط تشکیل می شود.
(حال اندیشه ای بر شهر داشته باشیم با فهمیدن جامعه) شهر مجموعه اشیاء (ساختمان، خیابان، میدان، ....) به صورت مفردات نیست!!؟ بلکه شهر مجموع وقایع است. یعنی این ها باید در ارتباط باشند درواقع یعنی عمل. پس شهر از مفردات تشکیل نشده بلکه از وقایع تشکیل می شود.
پس شهر و جامعه یک نظام اند. (نظام ارتباطی)
در این بین جایگاه یک شهرساز کجا قرار دارد و کارش چیست!؟ قبول داریم که برای یک شهرساز به تنهایی شناخت تک تک اجزاء مهم نیست، بلکه مجموعه را باید بشناسد یعنی شهرساز نظام معقول شهر را درک کند. همانندیک فیلسوف با به کار گرفتن عقلش بکوشد و بکوشد.
یک شهرساز باید عقل سلیم خود را به کارگیرد و بکوشد و اندیشه کند.نکته: عقل ابزار نیست، عقل فعال است اصلا ذات عقل فعالیت است. یک شهرساز با عقلش، عقل را به کار می گیرد پس عقل ابزار نیست.
در نتیجه جامعه ارتباط است، ارتباط را از جامعه بگیری جامعه ای وجود ندارد، بلکه گله است. شهر نیز مجموع ارتباط هاست که اگر این ارتباط را بگیری می شود لغات (مفردات) که شهر نیست
القصه چگونه یک شهرساز به درک و شناخت صحیح نظام معقول شهر بپردازد؟
چگونانه بکوشیم؟ :)
- ۹۶/۰۶/۲۷