شهرسازی حقیقت گرا

پشت دریاها شهریست...

شهرسازی حقیقت گرا

پشت دریاها شهریست...

خدا پشت دریاها شهری دارد که به اندازه ی چهل روز طول می کشد تا خورشید آن را بپیماید ، و در آن مردمی هستند که هیچ گاه گناه نکرده اند و ابلیس را نمی شناسند.
« مجلسی جلد 54 ص 333 »
نویسنده:
حسین فتحی اکبری پور

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

سرانجام شهر تهران و داستان آن نا معلوم و رها است!

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۱۱ ق.ظ | حسین فتحی اکبری پور | ۰ نظر

داستان امروز تهران داستان خرده دست آور است در میان انبوه داستان ها و خواسته ها و تغییرات،از دید شهروندان تهرانی یک عده هستند که رنگ شهر از نگاهشان خاکستری است.

از دید یک عده تهرونی،تهران از دید شهروندانش مرد است و اگر انسان بود شغلش مسافر کشی بود.

آیا تهران زشت است؟

آیا تهران با گذشته خود مشکل دارد؟

آیا تهران کپی و کاریتور شده است؟

داستان امروز شهروند تهران و ایرانی را می توان به انواع روش ها نقل کرد، این داستان می تواند انواع قهرمان ها را داشته باشد،به مانند فیلم های اصغر فرهادی"چهارشنبه سوری، جدایی نادر از سیمین، فروشنده" خیلی داستان شهر و شهروندانش هستند در حالی که برخی فیلم ها مانند فیلم های حاتمی کیا خیلی داستان شهروندان نیستند و بار نمادین دارند.

خیلی از داستان های شهر اساسا ربطی به فضا و اتفاقات شهر نداشته اند، داستان هایی متفاوت هم وجود دارد، قصه های مجید را نمی توان در جایی غیر از اصفهان تصور کرد.

طهران تهران  را هر کاری کنی داستان تهران است که در آن اتوبان و ساختمان مخروبه روابط اجتماعی را شکل می دهند و تغییر می دهند.

در فیلم ابد و یک روز شهر تهران و محله پاسگاه نعمت آباد تاثیر گذار است و خود موضوع اصلی فیلم است...

اما این

تهران است که از خلال تجربه‌ی روزمره در بستر خیابان‌ها، میدان‌ها و حوزه‌های عمومی‌اش، انقلابی شهری را به ثمر می‌رساند، هم‌پای خرمشهر، ۸ سال جنگ و هم‌پای مردم، تحریم ها را تاب می‌آورد.

تهران تجلی کالبدی ـ فضایی جامعه‌ی معاصر ایرانی است.

اما این تمام تهران نبود و نیست. از جایی، زمانی و مکانی تهران همسو با سویه ‌های خیر و رهایی بخشش برای جامعه ایرانی با سویه‌ های عبوس و شَر نیز همراه می ‌گردد. سویه ‌هایی که بیش از وجوه خیر تهران، حالا توسعه و قوت یافته ‌اند. اگرچه این رخداد در محور زمان به تدریج رخ داده است اما در دهه‌های اخیر، شَرِ تهران متورم و فراگیر شده است.

تهران دیگر دهه‌ ها است که از عصریت فاصله گرفته و چون الگویی‌قدیمی، نخ ‌نما و ناکارآمد به جای مانده از دوره ی ناصری همچنان معنایش را در تغییر جستجو می‌کند. تلاشی بی اثر که حالا تنها به بیم‌ناکی، بی‌ معنایی و افزایش فاصله ‌ی مردمانش نسبت به یکدیگر و نسبت به تهران دامن می‌ زند.

تهران، بی‌ توجه به جان آدمی حالا خانه ‌های مردمانش را بر روی گسل ، مسیل و خاک  سست بنا می‌ کند و با خیره ماندن به جایی دور و در حالی که لبخندی خشک و تصنعی به لب دارد،

 می گوید: «ببین، همین خوبه. حضور در تهرون. پایتخت ایرون. حالا تو تهران ‌نشینی، پایتخت‌ نشین. خوشحال باش، کیف کن که اینجایی. سرزمین رهایی بخش. تهرون»

تهران پایتخت دود و گوگرد، شهر انتزاعی است. اگر خیال را از مردم بگیری همه چیزشان را گرفته ای  اگر آرزویشان را به آن ها بدهی هم همه چیزشان را گرفته ای تهران میان گذشته خواستنی اش و آینده تصویر شده و محقق اش فاصله است.

نکته آخر اینکه شهر تهران و داستان آن و از همه مهم تر سرانجام آن رها است!

و به جای نا معلوم و احتمالا تعیین نشده ای می رود.

داستان تهران با سر ولی بی ته است!

  • حسین فتحی اکبری پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی