وجود در شهر و شهر در وجود
جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۲۵ ب.ظ |
حسین فتحی اکبری پور |
۰ نظر
از یک نظر من در شهر زندگی می کنم از سویی دیگر آیا شهر در من نیست؟
اگر وسعت شهر به اندازه وسعت اندیشه من است پس شهر هم در من است.
من شهر را در خود می بینم یا در بیرون؟
ممکن است در بیرون دیوار و درخت را ببینم ولی این دیوار و درخت مادامی که در درون من نیایند من نمی بینم. من در بیرون می بینم ولی بیرون را در خود می بینم، هر آنچه به سپهر اندیشه من درآید من آن را شهر خود می دانم
اما اگر چیزی به سپهر اندیشه من هرگز وارد نمی شود و وارد شدنی نیست آیا آن شهر من است؟
خیر، اسم آن را بعضی اندیشمندان گذاشته اند ((مطلقی دیگر)) الان شهر من هم دیگر است ولی مطلقی دیگر نیست. این محله این کوچه و این خانه بیرون از من است اما در من هم هست. هم بیرون است و هم در من است اما اگر چیزی در سپهر اندیشه من هرگز وارد نشود آن مطلقی دیگر است. خوب پس هم من در شهر و هم شهر در من است،
آیا من شهر را باید فتح کنم یا شهر من را فتح می کند؟
من باید شهر را فتح کنم و اگر من شهر را فتح نکنم شهر من را فتح خواهد کرد و اگر شهر من را فتح کند چه اتفاقی می افتد؟
دیگر منی نیستم، من سرانجام باید شهر را فتح کنم حالا من چگونه می توانم شهر را فتح کنم؟
اینکه آن را در سپهر اندیشه بیاورم یعنی به اسرار شهر واقف بشوم، به هر اندازه به اسرار شهر آگاه بشوم من شهر را فتح کرده ام.
- ۹۶/۰۲/۰۱